سرانجام کروزوس



کوروش و ارتش ایران پس از گذشتن از محلات پر جمعیت به کاخ شاهی رسیدند .کوروش در سارد اطمینان پیدا کرد که تمامی مردم سارد بتجمل علاقه وافری دارند ٬پادشاهی که امروز مغلوب شده بود همان کسی بود که کشورش را به پیشرفتی شگرف رهنمون ساخته بودو اینک در برابر فاتحی از پارس باید سر خم میکرد.کروزوس لباسی فاخر بتن کرد و بسوی فاتح خویش حرکت کرد در همان حال لیدیایی های مغلوب بنا برسمشان در حال جمع آوری هیزم بودند و سربازان ایران نیز به آنها کمک میکردند .
بر طبق سنت لیدی شاه مغلوب باید در میان آتش میسوخت ٬کروزوس با حالت تسلیم در حالیکه تاجی از طلا بسر داشت برتل هیزم نشست .کوروش با تاثر این ماجرا را مینگریست چگونه میتوانست مانع از مرگ شاهی شود که میخواست برسم نیاکانش بمیرد ؟ چگونه میتوانست مرگ را از کسی که مرگ را راه رهایی خویش از تحقیر میدانست دریغ کند ؟
ناگهان سربازان بدون دستور هیزمها را آتش زدند زنان لیدی نالان جامه بر تن دریدند کوروش دستور داد آتش را خاموش کنند سر بازان با کمک مردم شروع بخاموش کردن آتش کردند ولی نتوانستند بر شعله های آن غلبه کنند گویی سنتها قدرتی بس شگرف دارند و میخواهند کروزوس را نزد اجدادش ببرند ٬کروزوس که با دیدن اینکه دشمنش قصد نجاتش را دارد امیدش را باز یافت ٬برخاست سه مرتبه نام سولون استاد خود و سه مرتبه نام آپولون را برد ناگهان آسمان مملو از ابر گشت و باران شدیدی بارید و بدین سان کروزوس نمرد اما سلسله مرمنادها پایان یافت . اینکه سارد با نیروی یک بربر اشغال شود برای یونانیان باور کردنی نبود این موضوع بیش از همه برای یونانیان ایونیه یعنی آنهایی که با لیدی به سازش موقت رسیده بودند معنی دیگری داشت از این پس آنها ناچار بودند تحت اقتدار مردی زندگی کنند که رسومات یونانی و باورهای آنان را نمیشنا خت و جز آزار و اذیت ارمغانی برایشان نداشت.

0 نظرات:

ارسال یک نظر

با سپاس از توجه شما
۱- خواهشمندم نظرهایتان را به فارسی بنویسید
۲- برای نمایش درست آدرس وبلاگ‌تان، "//:http" را هم بنویسید
۳- با خبرنامه به ما بپیوندید