فاتح جوان



کوروش تصمیم گرفته بود تا بشرق لشگرکش کند ٬چون میدانست کسانی که باید با وی همکاری کنند در شرق قرار دارند پس لازم بود این برادران نژادی را با خود همراه سازد این کار برای او لازم بود چون زمینه اصلی تاسیس یک امپراطوری بودپادشاه جوان در واقع با اینکارتاریخ را میساخت در حقیقت بجایی بازمی گشت که اعتقادات نیاکان وی در آنجا شکل گرفته بود در آنجا بت پرستی مهنا نداشت نه خدایانی بود نه مردوک ونه بلع در آنجا تنها خدای یکتا پرستش میشد.
کوروش هیرکانی وپارت را تصرف کرد و اداره آنجا را به هیستاسپ پسر آرشام وپدر داریوش سپرد .سپس حاکمیت خود را بدون دشواری بر مناطق آری (هرات)٬درانجیان٬آرخوزیا و گانداراتیس (قندهار)برقرار کرد.این شهرها محل تجارت و دادو ستد در شرق بودند و کوروش بخوبی از اهمیت آن با خبر بود چه میتوانست آذوقه مورد نیاز سپاهش را از آنجا فراهم کند روسای پارت خود را به کوروش معرفی کردند و این باعث استحکام هرچه بیشتر امپراطوری در شرق شد .سپس فاتح جوان از رود بزرگ اوکسوس(جیحون)گذشت وتا دریاچه اوکسین(آرال) پیشروی کرد وسغد را گرفت ٬ارتش ایران در آنجا پادگان و استحکاماتی بنا کرد شاه جوان دستور داد تا هفت دژ را در مرز شمالی امپراطوری بنا کنند که مهمترین آنها کایرا بود که بوی این امکان را میداد تا قلمرو ایران را از تهاجمات اقوام بیابانگرد آسیایی حفظ کند
سپس کوروش رهسپار جنوب شد و کشور هند این دیگر سرزمین برادران نژادی را تصرف کردپس از آن قبایل سکا را که جنگجویانی بی رحم بودند را بدون جنگ تحت انقیاد خویش در اورد روح آزادی و علایق فدرالیستی بسیار در اینکار وی را یاری رساند اینک کوروش اطمینان داشت که مرزهای شرقی و پهناور ایران از هر جهت امن است فاتح جوان پس از پنج سال به پایتخت خود مراجعت کرد و در آنجا با کروزوس ملاقات کرد کروزوس همچون یک پادشاه میزیست پنجهزار سوار و ده هزار تیر انداز در اختیار داشت و مقداری نیز از گنجینه خود را او اینک دوست و مشاور  مغلوب کننده خویش بود ٬ کروزوس سوداگر خدایان اینچنین میزیست.آری بخشش و بزرگواری کوروش اینگونه بود.

نبردی بدون افتخار



کوروش پس از تسخیر لیدی یک پارسی بنام تابالوس را بمقام ساتراپی سارد منصوب کرد ولی برای آنکه اهالی لیدی را نرنجاند یکی از نزدیکان کروزوس بنام پاکتی یس را نیز به مقام خزانه داری گمارد و سپس همراه با کروزوس بسوی پایتخت خویش روان شد. قبایلی که در شرق فلات ایران می زیستند باعث برخی ناآرامیها شده بودند این برادران نژادی در پذیرش یوغ پارسها مشکل داشتند، کوروش برای حل مشکل شرق به آنسو روان شد.
روان شدن کوروش بسوی شرق بمعنی آرام بودن سارد نبود پس از چندی پاکتی یس به کمک مزدوران یونانی که آنها را با پول خزاین کروزوس اجیر کرده بود سر به طغیان برداشت و توانست سربازان ایرانی تحت فرمان تابالوس را مغلوب کند.این موضوع خشم کوروش را بر انگیخت، کروزوس که خشم فاتح را درک کرده بود از کوروش درخواست کرد شهری قدیمی چون سارد را نابود نکند. کوروش که با توضیحات کوروزوس متقاعد شده بود یک سردار مادی بنام مازارس را جهت سرکوبی شورشیان به سار گسیل داشت، ارتش ایران به راحتی شورشیان را نابود ساخت پاکتی یس به جزیره خیوس گریخت و حاکم خیوس پاکتی یس را با خفت تسلیم ارتش ایران کرد. مازارس سپس شورش اهالی پری ین را نابود کرد این شهر برای یونانیان آسیای صغیر پایتختی معنوی بود مازارس شورشیان را گوشمالی سختی داد و در راه همه چیز را ویران ساخت گمی بعد مازارس در سارد بر اثر بیماری درگذشت و کوروش هارپاگ را به فرماندهی ارتش در سارد منصوب کرد، کوروش در آن زمان در شرق سرگرم سرکوب خاطیان بود. هارپاگ تصمیم به گوشمالی دادن یونانی نشینان ساحلی گرفت و در نبردهایی بی افتخار برخی از آنها را شکست داد شهری را ویران نکرد و کسی به بردگی گرفته نشد برخی از شهرها بدون درگیری تسلیم شدند و قانون و حکومت خویش را حفظ کردند این غریزه آنان بود که خواهان حفظ خویش بودند و ناچار بودند به این ارباب جدید نزدیک شوند چه نیک می دانستند که در برابر ارتش ایران تاب مقاومت را ندارند.