آری او آزاد کننده ملتهاست


کوروش نه میتوانست بلند پروازیهای جهانی خویش را فراموش کند و نه ایده ساختن امپراطوری جهانی را کنار بگذارد. یهودیان او را مسیح خوانده بودند؛ آنها بر این نکته پافشاری میکردند که خدای بزرگ تنها او را برگزیده بلکه اینگونه مقرر داشته که هر قومی سر راه او باشند شکست دهد٬ اینان امیدی که به کوروش بسته بودند فراتر از آزادی یا دستور بازگشت بود بلکه بیشتر در پی احیای مجدد قدرت معنوی از دست رفته شان بودند. اما موضوع اینان برای کوروش گونه دیگری بود اینک در خاورمیانه هیچ نیرویی که بتواند سد راه او باشد وجود نداشت او تمامی قدرتها را در هم شکسته بود و اینک چشم بر سرزمین فراعنه داشت که راه آن از سواحل فلسطین می گذشت انهدام شهرهای یهودی بدست بابلیان نوعی فقدان استراتژیک در این منطقه ایجاد کرده بود که باید هرچه سریعتر پر می شد بازگرداندن یهودیان برای کوروش دو امتیاز مهم داشت یک آنکه مردم آنجا را به شهرهایشان باز می گردانید و آنجا را مسکونی میکرد و دوم آنکه یهودیان سپاسگزار خود می ساخت که بعدها میتوانست از آن در راه لشگرکشی به مصر استفاده نماید .
یهودیان او را مسیح خداوند دانسته بودند پس چراآزادی این پرستندگان خدای یکتا ( همانند کوروش) را که از سرزمینشان تبعید شده بودند را بدیشان باز نگرداند؟
کوروش با اعتماد بنفس پذیرفت که خدای یهود پادشاهی او را بر جهان پذیرفته است .او فرمان داد که اورشلیم دوباره ساخته شود و هیکل آن با تمام شکوهش بازسازی گردد :
(( کوروش پادشاه پارس چنین میفرماید:
((یهوه خدای آسمانها
((جمیع ممالک زمین را به من داده
((و مرا امر فرموده است که خانه ای برای وی
((در اورشلیم که در یهودیه است بنا نمایم
((پس کیست از شما٬ از تمامی قوم او
((که خدایش با وی باشد
((او به اورشلیم که در یهودیه است برود
((و خانه یهوه را که خدای اسراییل و خدای حقیقی است را در اورشلیم بنا نماید
((و هر که باقی مانده باشد
((در هر مکان از مکانهایی که در آن غریب باشد
((اهل آن مکان او را به
((نقره و طلا
((و اموال و چهارپایان
((علاوه بر هدایای تبرعی
((به جهت خانه خدا که در اورشلیم است٬ اعانت نمایند.))
فرمان کوروش برای یهودیان نه دستور بود و نه الزام آور بلکه نوعی آزادی بود که بموجب آن یهودیان میتوانستند به زادگاه خویش بازگشته ٬ هیکل خویش را بنا کرده و دولت متحدی برای پارسها در نزدیکی مرزهای مصر ایجاد کنند .کوروش برای آنکه به این امر وجهی مذهبی بدهد و بویژه برای آنکه نشان دهد به سنت یهودیان آشناست وظیفه بازگشت را به شیشبصر از اعقاب مستقیم پادشاهان یهودیه سپرد از سوی دیگر کوروش تصمیم گرفت خزانه معبد را نیز به آنها بسپارد پس ظروف مقدس را به شیشبصر تحویل داد.
کاهنان یهودی شادی بی حد و حصری از خود نشان می دادند. شرکت دادن تمام اعقاب داوود در اقدامی که کوروش تصمیم گرفته بود بسیار اهمیت داشت زر بابل از دیگر نوادگان یهویاکین ماموریت یافت تا اولین کاروان را بسوی اورشلیم راهنمایی کند. اینک اینان آزاد بودند و بدون تردید این آزادی را مدیون کوروش بودند .

آیا او همان منجی موعود قوم اسراییل است؟


حفظ موجودیت، باقی ماندن در هویت خویش و ادامه دادن به حیات فضایلی بود که یهودیان در زمان حزقیال از انها الهام میگرفتند .با اینحال٬اعلام و پیشگویی آزادی آنها را به شور می آورد و تحریک می کرد.
در این دوره پیامبر جدیدی جانشین حزقیال بود .او به وعده های ارمیا و حزقیال در باره آزادی وجهی تاریخی می بخشید نام او اشعیا بود همانگونه که اشعیای پیشین در دو قرن قبل وعده پایدار ماندن اورشلیم را در برابر سناخریب داده بود اشعیای کنونی نیز وعده آزادی و باز ساختن انرا میداد ٬اشعیا از هنگامی که کوروش اکباتان را تسخیر نمود تا فتح بابل به پیامبری پرداخت . قوم سرخورده او چندان بوعده های او توجهی نمیکرد برای آنان تنها یک پرسش مهم بود و ان اینکه اکنون که بابل را نه خدای اسراییل بلکه یک کافر آزاد کرده چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ میان کوروش پارسی با ارتش قدرتمندش و پیشگویی های ارمیا و حزقیال چه رابطه ای می تواند باشد؟ آنگاه٬اشعیای دوم پیشگویی خود را در سال ۵۴۶ ق.م یعنی هنگامی که کوروش وارد سارد شدبه اینان یادآوری میکرد: ((کیست که کسی را از مشرق بر انگیخت که عدالت او را نزد پای های وی می خواند؟ امت ها را به وی تسلیم می کند و او را بر پادشاهان مسلط می گرداند ؟...من که یهوه که اول و آخر می باشم٬من هستم. )
این دادگر که از شرق فرا خوانده شده بود اگر کوروش نبود پس چه کسی بود؟ پیامبر سخن الهی را از سر گرفت و افزود: ((خداوند می گوید: کسی را از شمال بر انگیختم و او خواهد آمد و کسی را از مشرق آفتاب که اسم مرا خواهد خواند و او بر سروران مانند دستی بر گل خواهد آمد چون کوزه گری که گل را پایمال میکند.)) مگر کوروش همان آریایی شمالی نبود که امپراطوریش در شرق گسترده شده بود؟
آیا کوروش از سوی خدای اسراییل برگزیده شده بود؟ چون کوروش خدای اسراییل و اسراییلیان را نمیشناخت ود هنگام ورود به بابل تنها به مردوک احترام گزارده بود و با اینکار روحانیون معبدرا بسیار شادمان ساخته بود .اما اشعیا این امر بدینگونه به قوم شکاک خویش توضیح داد که این مردوک نبود که پیشگویی سقوط بابل را کرده بود بلکه این آفریدگار یکتا بود واین خود پیروزی خداوند بزرگ را بر خدایان گوناگون بابل نشان میداد و این خداوند است که کوروش را برگزیده و پیروزی پس از پیروزی به او پاداش میدهد .با اینحال کوروش فرستاده خدا٬ تدهین شده او و مسیح اوست : ((خداوند به مسیح خویش ـ یعنی کوروش ـکه دست راست او را گرفتم تا به حضور وی امتها را مغلوب سازم وکمرهای پادشاهان را بگشایم٬ تا درها را بحضور وی مفتوح نمایم و دروازه ها دیگر بسته نشود.)) و در جای دیگر چنین میگوید: (( که من پیش روی تو خواهم خرامید و جای های ناهموار را هموار خواهم ساخت و در های برنجین را شکسته پشت بندهای آهنین را خواهم برید و گنجهای ظلمت و خزاین مخفی را بتو خواهم بخشید تا بدانی که من یهوه تو را بنامت خوانده ام ٬ خدای اسراییل میباشم .بخاطر بنده خود یعقوب و برگزیده خویش اسراییل ٬هنگامی که مرا نشناختی تو را به اسمت خواندم و ملقب ساختم.{کتاب اشعیای نبی} ))
در نهایت اشعیای دوم بر آن میشود تا طرح الهی در مورد کوروش را فاش کند ٬خداوند از زبان پیامبر چنین میگوید: (( من در باره کوروش میگویم.او شبان من است و تمامی مسرت مرا باتمام خواهد رساند و درباره اورشلیم میگویم که بناخواهد شد و در باره هیکل که بنیاد نو نهاده خواهد گشت.{ کتاب اشعیای نبی} )). ((مرغ شکاری را از مشرق و هم مشورت خویش را از جای دوری می خوانم.من گفتم و البته بجا خواهم اورد و تقدیر نمودم و البته به وقوع خواهم رسانید. { کتاب اشعیای نبی} ))و خدای اشعیا حتی رسالت کوروش را نیز گوشزد میکند: (( این اوست که شهر مرا بنا کرده اسیرانم را آزاد خواهد نمود اما نه از برای پول ویا هدیه. { کتاب اشعیای نبی} ))
با وجود این یهودیان هنوز مشکوکند و در اینباره از اشعیا سوال میکنند که چگونه شخصی که به خدای اسراییل ایمان ندارد واز اعقاب داوود نیست می تواند ناجی قوم باشد اینان همانند پیشینیان ایراد گیرشان همواره در پی بهانه بودند حتی با وجودیکه اشعیا مرتبا تکرار میکرد و پیروزیهای کوروش را ناشی از حمایت خداوند میدانست باز هم عده ای از آنها قانع نشده بودند با اینحال چه انانی که قانع شده بودند وچه دیگرانی که ایراد میگرفتند از وجود کوروش در بابل شادمان بودند.

آیا او آزاد کننده ملتهاست؟



اینک ارتش ایران در بابل بودند شهر افسانه ای دنیای باستان سربازان ایران پس از فتح اکباتان کوهستانی٬رخنه در هزار توی راز الود کاخهای سارد ٬فتح شهرهای اسرار امیز شرقی اینک انان در بابل بودند شهری با یکصدهزار نفر جمعیت ٬هزار معبد با شکوه٬کاخهایی زیبا و شکوهمند و برجی غول اسا که ریشه در تاریخ اسطوره ها داشت و باغهای معلق٬ اری ارتش ایران شهر افسانه ها را تسخیر کرده بود تمام شکوه و عظمت نمرود و نبو کد نصر اکنون در زیر پای کوروش بود.
کوروش حکومت بابل را به سپهبد گوبریاس سپرد ٬او با هوش سرشارش میدانست که قبل از هر چیز باید باقدامی مذهبی بپردازد تا میان روحانیون و مردم اشتی برقرار شود کوروش میخواست ثابت کند که با حضور او دیگر هیچ خطری بابل را تهدید نمیکند .کوروش به مردوک احترام میگذارد و کمبوجیه را وادار ساخت تا در مراسم مذهبی انان شرگت کند دلیل این ان نبود که کوروش مردوک را میپرستید بلکه برای انکه او را بعنوان ناجی بشناسند باید اینکار را میکرد کوروش اهورامزدا خداوند یگانه را میپرستید که نه بمعابد ونه به بتها نیازی داشت.
برای یهودیان موضوع به نحو دیگری مطرح بود.حتی پیش از سقوط اورشلیم ونابودی معبد پیامبرانشان به انها توصیه کرده بودند که یوغ بابل را بپذیرند.ارمیای نبی پس از تبعید یهودیان در نامه ای خطا ب به انان اشکارا از ضرورت انقیاد و تمکین سخن می گفت وحتی به انان توصیه کرده بود که به سود بابل دست به دعا بردارند٬برخی از آنان حتی پا را فراتر نهاده و این امر را پیروزی خدایان بابلی بر خدای اسراییل میدانستند عده ای نیز که اکثریت را تشکیل میدادند این امر را ضمینه ای برای ظهور یک ناجی میدانستند که عظمت اسراییل را باز خواهد گردانید و معبد سلیمان را بازسازی خواهد کرد یک مسیح .در حالی که اکثر یهودیان در آرزوی بازگشت به تپه های صهیون بودند عده ای از انان همچون دیگر اسلافشان رو به بت پرستی اورده بودند و مردوک را میپرستیدند برای اینان همرنگ فاتحان شدن بیشترین اهمیت را داشت چون میتوانستند آزادانه سوداگری کنند. حزقیال نبی دانست که این قوم دو راه دارند یا باید یهوه را بپرستند و اورشلیم را از یاد ببرند ٬ یا در بابل مردوک را بپرستند ولی اورشلیم را بیاد داشته باشند٬حزقیال راه دوم را ترجیح داد .
آیا یهودیان بیاد می اوردند که دوهزار سال پیش ابراهیم بتهایی را که عمویش در همین مکان ساخته بود نابود کرد؟ ویا موسی از صحرا گذشت تا پرستش بتان را نابود سازد؟ اینان در بابل معبدی نداشتند و از سویی دیگر باید مذهب خویش را حفظ میکردند اینگونه بود که کنیسه را ساختند و دعا خواندند یهودیان در بابل تکثر پیدا کردند اینان در امتداد ابراهه کنار فرات مستقر شده بودند و تعدادی روستا را درست کرده بودند به کشت و زرع میپرداختند ٬کم و بیش زندگی مرفهی داشتند عده کمی از آنها بناچار بردگی میکردند. با اینحال اینان منزلت اجتماعی نداشتند و حق شرکت در مجالس و میهمانی ها را نداشتند.
پیروزی کوروش اینان را در حالتی از انتظار قرار داده بود فرزندان اسراییل اینک با خود می اندیشیدند که چه خواهد شد؟ یهودیان با انتظاری همراه با امید به وقایع می نگریستند .آوازه گذشت کوروش اینان را امیدوار ساخته بود .آیا کوروش ناجی انان بود.

و بابل درهای خود را بر او گشود



کوروش شاهد نابودی ثروتمند ترین و مولدترین امپراطوری منطقه بود نا بسامانی و فساد تمام ارکان بابل را در بر گرفته بود کارهای شاه خرافاتی نیز بر آتش مخالفت مردم از کشاورزان گرفته تا درباریان افزوده بود از سویی شاه سین را میپرستید و برای ان معبد ساخته بود و این باعث رنجش روحانیان و مردم عادی نیز شده بود .
ارتش ایران اماده عبور از رود دجله میشد درست مانند ارتشی که بر لیدی پیروز شده بود٬ ارتش ایران را تعداد زیادی از نیروهای متحدان تشکیل داده بود کوروش در حین لشگر کشی به رودخانه دیاله رسید با کانال کشی زمینهای پیرامون انرا بارور ساخت٬در واقع کوروش عجله ای برای یورش نهایی نداشت و میخواست قبل از بدست اوردن بابل به نوسازی منطقه بپردازد .
فرماندهی ارتش ایران بر عهده سپهبد گوبریاس بود این حاکم سابق شوش که بابلی بود ٬نقش بسیار مهمی داشت از زمان پیوستن به کوروش اموخته بود که محاسن و فضایل ایرانیان را بشناسد گزنفون شرح میدهد که گوبریاس در اولین شامی که در اردوی ارتش ایران صرف کرده بود تحت تاثیر قناعت و سادگی غذاها قرار گرفته بود٬او به روش غذا خوردن ایرانیان توجه کرد زیرا اینان آموخته بودند تا در برابر خوراک و نوشیدنی اختیار را از کف ندهند و نگاهی ازمندانه و رفتاری حریصانه از خود نشان ندهند بنظر ایرانیان هیجان ایجاد شده با دیدن غذا و اشامیدنی خاص خوکها و جانوران وحشی است .گوبریاس همجنین مشاعده کرد که اینان سر میز غذا پرسشهایی را مطرح میکنند که جای ان سر میز غذا است و شوخی هایی بجا با هم میکنند و هرگز یکدیگر را مسخره نمیکنند و از تند خویی نسبت بهم دوری میکنند.
قرار دادن گوبریاس بسمت فرماندهی ارتش از سوی کوروش چندان عجیب نبود مگر کوروش پیشتر فرماندهی را به هارپاگ واگذار نکرده بود ؟ و یا در نبرد لیدی این اوریبات نبود که بوی کمک کرد؟ پس فرماندهی سپهبد گوبریاس چندان عجیب نبود در گیری نخست در کرانه رود دجله در اوپیس روی داد ارتش ایران در این نبرد دلاورانه جنگید و با وجودی که برخی از بابلیان به اردوی ایرانیان پیوستن تعداد زیادی از سپاه بابل را کشتند پس از ان ارتش ایران سیپار را تسخیر کردند هیچ جایی را ویران نساختند وبه هیچ کس از اهالی شهر تعدی نشد مردم شهر دانستند که بیهوده به گذست کوروش امید نبسته بودند و او براستی بزرگوار است. دو روز پس از ان ارتش ایران به بابل رسید و کوروش دسنور محاصره شهر را داد سپهبد گوبریاس توضیح داد که علاوه بر باروهای مستحکم شهر توسط برج نامی بابل و رود فرات حفاظت میشود و عمق رود بگونه ایست که اگر دو نفر روی شانه های هم بایستند قادر بعبور از ان نخواهند بود٬شورای نظامی تصمیم گرفتند تا جریان رود را منحرف کنند تاز راه ان شهر را تسخیر کنند چون امکان رخنه در دیوارهای بابل غیر ممکن بود گوبریاس این کار رابعهده گرفت و سربازان مشغول بکار شدند برای انکه بابلیان متوجه نشوند طوری کار میکردند که گویی در حال ساختن برجی هستند٬بلشصر پسر نبونید که فرماندهی بابلیان را برعهده داشت مقدار زیادی اذوقه انبار کرده بود اما نبونید که فکر میکرد که مقاومت بیفایده است از شهر گریخت و رو بسوی حران نهاد٬کوروش چون این موضوع را دانست با گروه کوچکی بتعقیب آنان پرداخت .نبونید چون دانست که راهزنان بدوی در سر راهش هستند بازگشت و خود را تسلیم کوروش ساخت.
بلشصر با وجود ترس از شکست برای تسکین نگرانی خود و اطرافیان دستور یک ضیافت را داد در مستی مهمانی دستور داد تا ظروفی را که جدش نبوکدنصر فاتح اورشلیم از انجا اورده بود بیاورند تا در انها شراب بنوشند اینکاررا انجام دادند در ان هنگام حروفی نورانی بر دیوار ظاهر شد درباریان و جادوگران از خواندن ان باز ماندند وبنا بر توصیه ملکه مادر بلشصر برای تعبیر ان دانیال نبی را اوردند. دانیال پس از انکه دلیرانه به گناه استفاده از ظروف اشاره کرد حروف را تفسیر کرد: (( منا منا:خدا سلطنت تو را شمرده و به انتها برده٬ثقیل:خدا توراسنجیده و ناقص درامده ای٬فرس:سلطنت تو تقسیم شده و به پارسها و مادها بخشیده شده))
همان شب ارتش ایران از میان رود که در اثر کانال سطح اب ان پایین امده بود گذشتند و وارد ارگ شاهی شدند نگهبانان را کشتند و در سرسرای کاخ با بلشصر هراسان روبرو شدند و او را کشتند .اینک کوروش فاتح بابل شهر کانون عالم بود.