آیا او همان منجی موعود قوم اسراییل است؟


حفظ موجودیت، باقی ماندن در هویت خویش و ادامه دادن به حیات فضایلی بود که یهودیان در زمان حزقیال از انها الهام میگرفتند .با اینحال٬اعلام و پیشگویی آزادی آنها را به شور می آورد و تحریک می کرد.
در این دوره پیامبر جدیدی جانشین حزقیال بود .او به وعده های ارمیا و حزقیال در باره آزادی وجهی تاریخی می بخشید نام او اشعیا بود همانگونه که اشعیای پیشین در دو قرن قبل وعده پایدار ماندن اورشلیم را در برابر سناخریب داده بود اشعیای کنونی نیز وعده آزادی و باز ساختن انرا میداد ٬اشعیا از هنگامی که کوروش اکباتان را تسخیر نمود تا فتح بابل به پیامبری پرداخت . قوم سرخورده او چندان بوعده های او توجهی نمیکرد برای آنان تنها یک پرسش مهم بود و ان اینکه اکنون که بابل را نه خدای اسراییل بلکه یک کافر آزاد کرده چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ میان کوروش پارسی با ارتش قدرتمندش و پیشگویی های ارمیا و حزقیال چه رابطه ای می تواند باشد؟ آنگاه٬اشعیای دوم پیشگویی خود را در سال ۵۴۶ ق.م یعنی هنگامی که کوروش وارد سارد شدبه اینان یادآوری میکرد: ((کیست که کسی را از مشرق بر انگیخت که عدالت او را نزد پای های وی می خواند؟ امت ها را به وی تسلیم می کند و او را بر پادشاهان مسلط می گرداند ؟...من که یهوه که اول و آخر می باشم٬من هستم. )
این دادگر که از شرق فرا خوانده شده بود اگر کوروش نبود پس چه کسی بود؟ پیامبر سخن الهی را از سر گرفت و افزود: ((خداوند می گوید: کسی را از شمال بر انگیختم و او خواهد آمد و کسی را از مشرق آفتاب که اسم مرا خواهد خواند و او بر سروران مانند دستی بر گل خواهد آمد چون کوزه گری که گل را پایمال میکند.)) مگر کوروش همان آریایی شمالی نبود که امپراطوریش در شرق گسترده شده بود؟
آیا کوروش از سوی خدای اسراییل برگزیده شده بود؟ چون کوروش خدای اسراییل و اسراییلیان را نمیشناخت ود هنگام ورود به بابل تنها به مردوک احترام گزارده بود و با اینکار روحانیون معبدرا بسیار شادمان ساخته بود .اما اشعیا این امر بدینگونه به قوم شکاک خویش توضیح داد که این مردوک نبود که پیشگویی سقوط بابل را کرده بود بلکه این آفریدگار یکتا بود واین خود پیروزی خداوند بزرگ را بر خدایان گوناگون بابل نشان میداد و این خداوند است که کوروش را برگزیده و پیروزی پس از پیروزی به او پاداش میدهد .با اینحال کوروش فرستاده خدا٬ تدهین شده او و مسیح اوست : ((خداوند به مسیح خویش ـ یعنی کوروش ـکه دست راست او را گرفتم تا به حضور وی امتها را مغلوب سازم وکمرهای پادشاهان را بگشایم٬ تا درها را بحضور وی مفتوح نمایم و دروازه ها دیگر بسته نشود.)) و در جای دیگر چنین میگوید: (( که من پیش روی تو خواهم خرامید و جای های ناهموار را هموار خواهم ساخت و در های برنجین را شکسته پشت بندهای آهنین را خواهم برید و گنجهای ظلمت و خزاین مخفی را بتو خواهم بخشید تا بدانی که من یهوه تو را بنامت خوانده ام ٬ خدای اسراییل میباشم .بخاطر بنده خود یعقوب و برگزیده خویش اسراییل ٬هنگامی که مرا نشناختی تو را به اسمت خواندم و ملقب ساختم.{کتاب اشعیای نبی} ))
در نهایت اشعیای دوم بر آن میشود تا طرح الهی در مورد کوروش را فاش کند ٬خداوند از زبان پیامبر چنین میگوید: (( من در باره کوروش میگویم.او شبان من است و تمامی مسرت مرا باتمام خواهد رساند و درباره اورشلیم میگویم که بناخواهد شد و در باره هیکل که بنیاد نو نهاده خواهد گشت.{ کتاب اشعیای نبی} )). ((مرغ شکاری را از مشرق و هم مشورت خویش را از جای دوری می خوانم.من گفتم و البته بجا خواهم اورد و تقدیر نمودم و البته به وقوع خواهم رسانید. { کتاب اشعیای نبی} ))و خدای اشعیا حتی رسالت کوروش را نیز گوشزد میکند: (( این اوست که شهر مرا بنا کرده اسیرانم را آزاد خواهد نمود اما نه از برای پول ویا هدیه. { کتاب اشعیای نبی} ))
با وجود این یهودیان هنوز مشکوکند و در اینباره از اشعیا سوال میکنند که چگونه شخصی که به خدای اسراییل ایمان ندارد واز اعقاب داوود نیست می تواند ناجی قوم باشد اینان همانند پیشینیان ایراد گیرشان همواره در پی بهانه بودند حتی با وجودیکه اشعیا مرتبا تکرار میکرد و پیروزیهای کوروش را ناشی از حمایت خداوند میدانست باز هم عده ای از آنها قانع نشده بودند با اینحال چه انانی که قانع شده بودند وچه دیگرانی که ایراد میگرفتند از وجود کوروش در بابل شادمان بودند.

0 نظرات:

ارسال یک نظر

با سپاس از توجه شما
۱- خواهشمندم نظرهایتان را به فارسی بنویسید
۲- برای نمایش درست آدرس وبلاگ‌تان، "//:http" را هم بنویسید
۳- با خبرنامه به ما بپیوندید