فاتح ماد



آستیاگ، بر خلاف انتظار، ماموریت گوشمالی نوه خود و به سر عقل آوردن پارسیان را به هارپاگ محول کرد. شاه ماد هنگام نگریستن و سان دیدن از سپاهیانی که اکباتان را ترک میکردند تا به جنگ کوروش بروند، هیچ تردیدی در پیروزی نداشت، مگر پدر خودش کیاکسار نبود که با چنین سپاهی بر سپاه خونخوار و بیشمار آشور پیروز شده بود؟ امروز این سپاه قرار بود با ملتی بجنگد که از چند قبیله آشفته تشکیل شده است شمار اندکی جمعیت دارد و به زحمت می تواند سی هزار نفر را مسلح کند. کوروش نیز به نوبه خود روی دوستان نزدیک، سربازان وفادارش، نسبتهای قومی و قبیله ای و از همه مهمتر روی دوستانش در سپاه آستیاگ حساب باز کرده بود. همه چیز آنگونه که هارپاگ پیش بینی کرده بود اتفاق نیفتاد. مادها در مرز ماد و پارس به پیروزیهای متعددی نایل شدند و نتیجه نبرد اصلی که دو روز طول کشید مدت زیادی روشن نبود. اما پیوستن هارپاگ همراه با تعداد زیادی از سربازانش به اردوی کوروش وضع را اندکی تغییر داد. خبر پیوستن هارپاگ به کوروش، آستیاگ را نیک خشمگین ساخت نخست او در صدد انتقام از مغانی برآمد که کوروش را دیگر خطری برایش نمیدانستند، دستور داد تا آنها را به چهارمیخ کشیدند، سپس به عزم تسخیر پاسارگاد با سپاهی گران رهسپار پارس شد. کوروش که خبر رسیدن سپاه ماد را شنید با کمک مردی بنام ابار سپاه خویش را سامان داد و پس از نابود کردن تمام شهرهای مسیر سپاه ماد و انتقال ساکنان آنها به انتظار سپاه آستیاگ نشست. نبرد، بسیار سخت و دشواری درگرفت با وجود کثرت مادها پس از فراز و نشیبهای فراوان سرانجام پیروزی از آن پارسها شد، آستیاگ به بند کشیده شد و او را در اختیار هارپاگ نهادند.
تصور همه این بود که انتقام هارپاگ باید بسیار وحشتناک باشد. هرودوت ماجرا را اینچنین بازگو می کند: پس از دستگیر شدن آستیاگ، هارپاگ نزد او رفت، به مسخره کردنش پرداخت و شاق ترین طعنه او هم اشاره به خوراکی بود که آستیاگ از گوشت بدن فرزندش بخورد او داده بود و این نکته را هم از او پرسید که آیا وضعش در حال بندگی امروز بهتر است یا در جلال و پادشاهی دیروز؟ آستیاگ از او پرسید آیا او مبتکر اقدامات امروز کوروش است؟ هارپاگ پاسخ داد: بدرستی جز آن نیست چون من به کوروش نامه داده و او را به سرکشی تشویق کردم. آستیاگ پاسخ داد: تو نتنها پلیدترین بلکه احمق ترین آدمیان هستی. حماقت تو این بوده که با وجودیکه می توانستی خود شاه شوی پادشاهی را نصیب دیگران کردی و بدین خاطر پلید هستی که برای یک شام تلخ بندگی را نصیب مادها کردی. اگر میخواستی شخص دیگری شاه شود، کاش بجای یک پارسی آنرا به یکی از مادها واگذار میکردی.
بنابراین پادشاه ماد پس از سی و پنج سال پادشاهی تاج و تخت خویش را از دست داد اینک کوروش بر اریکه امپراطوری بزرگی تکیه زده بود، او بر خلاف هارپاگ پدربزرگش را تحقیر نکرد به او احترام گذاشت و او را در کنار خویش قرار داد بدین ترتیب کوروش چند هفته پس از پیروزی وارد اکباتان شد به مردم شهر احترام گذاشت و اجازه هیچ گونه تعرضی را به کسی نداد آنگاه خزاین شهر را بنام ملت خود تصاحب کرد. کوروش سپس شورایی مرکب از هفت تن از بزرگان که از آن پس شورای سلطنت نام گرفت تشکیل داد که شاه در صدر آن قرار داشت . او بدین ترتیب وحدت قبایل گوناگون آریایی را بر پایه ای محکم استوار ساخت و این تیره های متفاوت چه کوچ رو و چه یکجا نشین می توانستند در پناه شاه ایران با دشواریهای آینده مقابله کنند. کوروش ساختار اداری ماد را حفظ نمود گویی هیچ تغییری در مادها ایجاد نشده است همسایگان ماد نیز اینگونه می اندیشیدند جز آنکه ممکن است پادشاه جدید و جوان ماد اندکی جاه طلب تر از آستیاگ باشد، ولی اشتباه می کردند تغییری بزرگ و بسیار ژرف روی داده بود و آینده آبستن حوادث بسیاری بود.

0 نظرات:

ارسال یک نظر

با سپاس از توجه شما
۱- خواهشمندم نظرهایتان را به فارسی بنویسید
۲- برای نمایش درست آدرس وبلاگ‌تان، "//:http" را هم بنویسید
۳- با خبرنامه به ما بپیوندید